استقبال از پلتفرمهای ارتباط منتورها و منتورجوها یا تنوع مطالب حول راهنمایی و نقشهراه، یا کوچینگ فردی، نشون میده حداقل بخشی از جامعه (در سطح بینالمللی) علاقهمند به دریافت مشاوره یا حداقل شنیدن داستان دیگرانی هستند که بهنظرشون مسیر قابل قبولی رو طی کردن...
استقبال از پلتفرمهای ارتباط منتورها و منتورجوها یا تنوع مطالب حول راهنمایی و نقشهراه، یا کوچینگ فردی، نشون میده حداقل بخشی از جامعه (در سطح بینالمللی) علاقهمند به دریافت مشاوره یا حداقل شنیدن داستان دیگرانی هستند که بهنظرشون مسیر قابل قبولی رو طی کردن...
من ۳ بار رو به خاطر دارم که چنین مشورتی رو گرفته باشم (۱۶، ۱۹ و ۲۱ سالگی) و چیزی که مینویسم آمیزهای از تجربه و یادگیری خودمه، لذا ذیل درس و پند و پیشنهاد بیانش نمیکنم؛ بلکه یک روایته، فارغ از اینکه چقدر مفیده یا گسترهی دامنهاش چقدر میتونه باشه!
مخاطب این متن دوستانی هستند که علاقهمند به کار توی حوزه نرمافزار هستن؛ هرچند برخی بخشها مخاطب عام هم میتونه داشته باشه، ولی مخاطب اصلی نرمافزاریها هستند...
بخش ۱: فرصت طلایی ۲۰ تا ۳۰ سالگی
درسته که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است! ولی یه زمانهایی اون ماهی خوشطعمتر یا مستعدتر برای پخت است! دهه ۲۰ سالگی خیلی مهمه، سالهای طلاییه! (البته سالهای پلاتینیوم هم داریم که برمیگرده با کودکی و نوجوانی که شاید بعدتر در موردش نوشتم) ولی فعلا از دلایل اهمیت این دهه میشه به چند تایی اشاره کرد:
*️⃣انعطافپذیری ذهنی بالاست؛ تغییر عادات هنوز کمهزینه است.
*️⃣مسئولیتهای زندگی (خانواده، وام، تعهدات شغلی ثابت) معمولاً کمتره و میشه ریسک کرد.
*️⃣بازار کار حاضره به «جونیورهای مشتاق» فرصت یادگیری بده.
🧠 مهارتهای فکری پایه
✅ تفکر الگوریتمی: بهترین سالهای این مهارت در کودکی است، ولی دهه ۲۰ سالگی سالهای خوبیه که اگه این مهارت کسب نشه، در سالهای بعدی محال که نه؛ ولی دشوار میشه این مهارت رو در خودمون ایجاد و تقویت کنیم. شکستن مسئله به مراحل کوچکتر. توانایی، عادت به نوشتن و بیان راه حل روی کاغذ؛ و نهایتا تفکر انتقادی نسبت به مسایل و راهحلها با هدف پیدا کردن بهبودهای احتمالی و البته مقرونبهصرفه.
✅ یادگیری مادامالعمر: فناوریها زود منقضی میشه؛ مهارت اصلی، «یاد گرفتنه» نه «دانسته داشتن».
اینکه یاد بگیریم چجوری یاد بگیریم، چجوری مطالب رو بهصورت منفرد و منفک یاد نگیریم و مقدمه و موخره و کاربردشون رو یاد بگیریم؛ منبع اصیل رو از غیراصیل تشخیص بدیم و کلی نکته در مورد یادگیری مستمر رو در خودمون نهادینه و تبدیل به رویه کنیم چیزی که توی این دهه آخرین شانسهاش رو داریم و بعدش سخت و سختتر میشه.
✅ بازتاب و مستندسازی: بعد از هر پروژه، چند خطی در موردش بنویسید؛ شاید بگین توی ذهنم فکر میکنم، ولی باور کنید اثر نوشتن بارها عمیقتر از فقط فکر کردنه... بنویسید چی یاد گرفتم؟ چی رو میتونم بعدن بهتر کنم؟
✅ پیدا کردن متر و معیار: تمرین کنیم هر پیروزی، هر شکست، هر تعریف و تمجید، هر دستاورد رو فقط در مختصات محیط اطرافمون نسنجیم. شاید یک کار یا بهبود توی محیط فعلیمون یک دستاورد بزرگ و درخور تمجید و تشویق باشه؛ ولی همون کار توی محیط بزرگتر و پیشرفتهتر یک امر بدیهی و پیشوپا افتاده باشه. منظورم این نیست که خودمون رو دستکم بگیریم و دستاوردهامون رو با دستاورد دانشمندان مرکز تحقیقات سِرن یا فلان لابراتوار امآیتی مقایسه کنیم؛ بلکه بدونیم نسبت دستاوردمون با محیط بیشینهی پیشرفتگی ذهنمون + ۱ واحد، چقدر فاصله داره. این کمک میکنه ذهنمون بزرگتر از محیط اطرافمون باشه؛ بدونیم دنیای بعد از پرچینهای مزرعه چه شکلیه! همینطور اشتباهات و شکستهامون رو درست بسنجیم، الکی کوچیک یا بزرگشون نکنیم بلکه نسبتش رو یاد بگیریم...
⚙️ مهارتهای فنی
➖ حداقل یک زبون سطح بالا رو اول تا سطح ساخت پروژهٔ واقعی و بعدتر به صورت عمیق و تا لایههای پایینش مسلط شید.
➖ ابزارهای عمومی و پایه مثل Git یا کامندنویسی لینوکس و ابزارهای توسعه مشارکتی یا ALM رو اصولی و عمیق یاد بگیرید، تا به کارهای مقدماتی و ابزارهای گرافیکی محدود نباشید.
➖ ساختمان دادهها، الگوریتمها، پایگاه داده و مفاهیم پایهٔ سیستمعامل رو خوب بشناسید—نه برای امتحان، برای حل مسئله! برای تحلیل شرایط و مشکل، برای درک چیزی که داره اجرا میشه یا حتی اجرا نمیشه! حتی اگر دانشگاه در تدریس این مفاهیم کمتوجهی کرده یا حتی از رشته زمینشناسی تغییر فیلد دادید و پیشینهاش رو نداشتین، اینا واقعا کاربردی هستن... اگر به احمق بودن کسانی که کتاب و جزوه بیکیفیت رو صرفا ترجمه کردن شک کردید، هرگز به احمق نبودن کسانی که این دروس رو «تألیف» کردن شک نکنین!
تمایل دارید این بحث ادامه پیدا کنه؟ (ادامه ۲۰ تا ۳۰ سالگی، و بعدتر دهههای قبل و بعدش)، ریاکشن ⚙️ ۱۰ درصد تعداد ویو)