📝 روشهایی برای اولویتبندی نیازمندیها
📝 روشهایی برای اولویتبندی نیازمندیها
جلسه «مرور مهارتهای مورد نیاز و مسیر رسیدن به مهندس ارشد نرمافزار» رو بر اساس چرخه توسعه نرمافزار (SDLC) طرح کردم، و بخش اولش «نیازمندیها و تحلیل (Requirements & Analysis)» بود. چون از روشهای MoSCoW و Kano Model برای اولویتبندی نیازمندیها (Prioritization Techniques) اسم بردم، گفتم شاید بد نباشه برای دوستانی که آشنایی ندارن، کمی توضیح بدم.
وقتی یه تیم محصول یا توسعه تصمیم میگیره یه چیزی بسازه یا بهبود بده، معمولاً با کلی پیشنهاد و نیازمندی (requirement) مواجه میشه: از باگهای کوچیک گرفته تا فیچرهای کوچیک و بزرگ.
ولی واقعیت اینه که زمان، نیرو و بودجه محدوده (منابع محدود، در مقایسه با نیازهای نامحدود!). پس مهمه بدونیم چی رو باید اول انجام بدیم، چی رو میتونیم بذاریم برای بعد، و چی رو فعلاً انجام ندیم.
اینجاست که تکنیکهای اولویتبندی میان وسط. اینا ابزارهایی هستن که کمک میکنن:
*️⃣خواستههای کاربر، کسبوکار و تیم توسعه رو دستهبندی کنیم.
*️⃣تصمیمهای درستتری بگیریم.
*️⃣روی چیزهایی تمرکز کنیم که بیشترین تأثیر رو دارن.
دو تا روش محبوب رو اینجا معرفی میکنم که میتونن کمک کنن. Kano Model و MoSCoW
🔍 مدل اول: Kano – وقتی رضایت کاربر مهمه
مدل Kano از اسم یه پروفسور ژاپنی به اسم «نوریآکی کانو» الهام گرفته شده. ایده اصلی اینه که همه فیچرها تأثیر یکسانی روی رضایت کاربر ندارن. بعضیاشون اگه نباشن، کاربر عصبانی میشه. بعضیا اگه باشن، خیلی خوشحال میشه. بعضیا هم بودن یا نبودنش براش فرقی نداره! (کاربر رو ذینفع (stakeholder) هم تعبیر میکنیم)
دستهبندی ویژگیها توی Kano:
*️⃣گروه Basic Needs (Must-be): چیزایی که انتظار میره حتماً باشن. نبودش فاجعهست ولی بودنش کسی رو شگفتزده نمیکنه.
*️⃣گروه Performance Needs: هرچی بهترش کنی، رضایت بیشتر میشه (مثلاً سرعت سایت یا دقت جستجو).
*️⃣گروه Excitement Needs (Delighters): قابلیتهایی که کاربر انتظار نداره، ولی وقتی میبینه خوشحال میشه. (مثل auto-save هوشمند یا تم تیره پیشفرض)
*️⃣گروه Indifferent: بودن یا نبودنش خیلی فرقی نمیکنه.
*️⃣گروه Reverse: بعضیا ممکنه یه فیچر رو نخوان!
🔧 کاربرد: این مدل خیلی برای مصاحبه با کاربر و طراحی تجربه کاربری خوبه. کمک میکنه روی فیچرهایی تمرکز کنی که "دل کاربر رو میبره"، نه فقط اونایی که لازمه.
——————————————————-
📦 مدل دوم: MoSCoW – برای اولویتبندی سریع و پروژهمحور
اشتباه نشه؛ MoSCoW یه مخففه و ربطی به شهر مسکو نداره! 😄:
*️⃣گروه Must have: اگه اینا نباشن، محصول کار نمیکنه.
*️⃣گروه Should have: مهمن، ولی میتونن تاخیر بخورن.
*️⃣گروه Could have: اگه وقت شد اضافهشون میکنیم.
*️⃣گروه Won’t have (this time): الان انجامش نمیدیم، شاید بعداً.
🔧 کاربرد: MoSCoW بیشتر توی مدیریت پروژه و جلسههای برنامهریزی اسپرینت استفاده میشه. وقتی میخوای با تیم تصمیم بگیری که توی این بازه زمانی رو چی تمرکز کنید.
🧠 اگه خواستی بیشتر بدونی...
اولا هر کاری رو اگر «روشمند» یعنی بر اساس یک مدل بریم جلو، ولو کارهایی که بدیهی به نظر میان، عموما شانس موفقیت بالاتری داریم.
دوما، فقط این دو تا نیست؛ اگه دوست داری مدلهای بیشتری رو بررسی کنی یا روشهای دیگهای برای تصمیمگیری داشته باشی، اینا هم ارزش وقت گذاشتن دارن:
روش RICE Scoring – برای اولویتبندی عددی و دادهمحور
روش WSJF – مخصوص تیمهای اجایل و SAFe
روش Opportunity Scoring – مبتنی بر نیازهای پنهان کاربر
روش Feature Buckets – دستهبندی فیچرها براساس تأثیر و استراتژی
روش Eisenhower Matrix – ساده ولی کاربردی برای تصمیمگیریهای روزمره
💬 شما از چه روشی برای اولویت دادن به نیازها و کارها استفاده میکنی؟